جدول جو
جدول جو

معنی پیش قراولی - جستجوی لغت در جدول جو

پیش قراولی
(قَ وُ)
عمل پیش قراول
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

سربازی که جلوتر از سایر سربازان برای نگهبانی یا دیده بانی حرکت کند، سربازی که جلوتر از سایر سربازان به سرزمین دشمن وارد شود، پیشرو لشکر
فرهنگ فارسی عمید
(قَ وُ)
پیشرو لشکر. مقدمهالجیش. آن حصه از لشکر پیاده یا سواره که جلو حرکت میکند. طلیعه. چرخچی. مقدمه. پیشرو
لغت نامه دهخدا
سربازی که در مقدمه گروهی از سپاهیان برای مراقبت حرکت کند دیده ور، جلودار، کسی که در امری پیشقدم است پیش آهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشقراولی
تصویر پیشقراولی
عمل پیش قراول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشقراول
تصویر پیشقراول
پیشرو لشکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش قراول
تصویر پیش قراول
((قَ وُ))
سربازی که پیش از دیگران برای دیده بانی و نگهبانی حرکت می کند، جلودار
فرهنگ فارسی معین
پرچمدار، پیشرو، جلودار، طلایه، طلایه دار، طلیعه، یزک
فرهنگ واژه مترادف متضاد